اون روز داداشم میخواست انحراف بینیشو عمل کنه و ماشینو با خودش نبرده بود و منم گفتم فرداش با ماشین میرم سرکار.
صبح روو این حساب ساعت گوشیمو طوری تنظیم کردم که دیرتر بیدار بشم.
صبح متوجه آلارم نشده بودم و وقتی بیدار شدم دیدم دیرم شده.
از طرفی یکی از همکارا کارتشو تازه گرفته بود گفت وقت میکنی کارت منم ببری پِرس کنی که کارت اونم دست من بود و بهش گفته بودم قبل از 8 میرسم و کارتت رو میزنم.
خونه هم کسی نبود و رفته بودن بیمارستان پیش داداشم. یه لحظه با خودم گفتم نکنه با بابام رفتن ماشینم بردن؟! از پنجره نگاه کردن و دیدم ماشین نیست :|
کلی غرغر کردم که چرا بهم نگفتن و ماشینو بردن.
آماده شدم و دیگه میدونستم دیر میرسم .
اومدم دم در یه نگاهی به اینور و اونور کردم و دستامو توو جیب کاپشنم کردم دیدم کلیدای ماشین توو جیبمه!
شک کردم نکنه ماشینو یدن؟!
رفتم چند متر اینور و اونورو نگاه کردم گفتم شاید حا نبوده جلو خونه پارک کنن جای دیگه ای پارکش کردن! دیدم نه اصلا خبری از ماشین نیست.
زنگ زدم به بابام و گفتم ماشینو شما بردید ؟ ماشین نیستش چرا؟ گفت دیشب خودت با ماشین رفته بودی شاید یه جا پارکش کردی نیاوردیش با خودت :|
یه لحظه به خودم اومدم ، دیدم دیشب رفته بودم بیرون با ماشین، دو سه جا میخواستم برم کار داشتم ، ماشین رو توو یه کوچه پارکش کردم و رفتم دنبال کارام.
چون عادت نداشتم با ماشین برم بیرون، کلا یادم رفته بود ماشینو بردم با خودم و پیاده برگشته بودم:|
القصه بدو بدو اومدم سوار تاکسی شدم و رفتم ماشینو برداشتم رفتم سرکار:|:))
دیشبم رفتم یه فایلی رو پرینت گرفتم ، موقع برگشت یکی دو جای دیگه رفتم و اومدم خونه، یه دفه دیدم برگه ها نیستن:|یادم افتاد داشتم برمیگشتم رفتم یه فروشگاهی خرید کردم و موقع حساب کردنش منتظر بودم توو صف، داشتم با گوشی حرف میزدم برگه های پرینت شده رو گذاشتم روو میز :| دیگه توو خونه صداشو در نیاوردم و گفتم دوباره میرم پرینتشون رو میگیرم :| :|
+ گفته بودم با حقوقم میخوام پدر و مادرم رو بفرستم مشهد، دیدم اگه با حقوقی که میدن بخوام بفرستمشون چیزی برام نمیمونه تا آخر ماه، به خواهر و برادرم گفتم من بیشتر مبلغ رو میدم شمام کمک کنید ، به اسم کادوی روز پدر و مادر براشون اوکی کردیم بلیط قطار و هتل و این چیزا رو و قراره چند روز دیگه برن ان شاءالله
درباره این سایت